Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (5637 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
fünftes Rad U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Anhänger-Bremsanlage {f} U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
Anhänger {m} U تریلر [یدک واگن] [خودرو رانی ]
Hänger {m} U تریلر [یدک واگن] [اصطلاح روزمره] [خودرو رانی ]
Einknicken {n} [Lkw mit Anhänger oder Sattelanhänger] U تا شدن [به ۹۰ درجه و بیشتر ] کامیون در حال حرکت [با تریلر یا تریلر مسقف]
Kupplungsaufnahme {f} [am Anhänger] U پیوند به داخل [در تریلر]
Anhänger-Bremsventil {n} U سوپاپ ترمز تریلر
Zugmaschine {f} U تراکتور [کامیون بدون تریلر]
Förderrinne {f} [Anhänger] U ناودان حمل یونجه [در تریلر] [کشاورزی]
Pendelbewegung {f} U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
Aufschaukeln {n} [beim Anhänger] U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
Fahrzeug {n} U خودرو
Auto {n} U خودرو
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
mit dem Auto fahren U با خودرو رفتن
Abstellplatz {m} U جا پارک یک خودرو
[einzelner] Parkplatz {m} U جا پارک یک خودرو
Parklücke {f} U جا پارک یک خودرو
Verdeck {n} U کروک [سر خودرو]
Kombi {m} U خودرو کبریتی
Kabrio {n} U خودرو کروکی
Reparaturwerkstatt {f} U تعمیرگاه خودرو
Kraftfahrzeug {n} U ماشین خودرو
Wagen {m} U خودرو [روزمره]
Stoßstange {f} U سپر خودرو
Stoßfänger {m} U سپر خودرو
Autowerkstatt {f} U تعمیرگاه خودرو
einbiegen U پیچیدن [با خودرو]
Rolltreppe {f} U پلکان خودرو
Spritztour {f} U گردش با خودرو
Ausflug {m} U گردش با خودرو
Parkbox {f} U جا پارک یک خودرو
Es ist überhitzt. U جوش آورده. [خودرو]
Windschutzscheibe {f} U شیشه جلو خودرو
Kofferraum {m} U صندوق عقب [خودرو]
ausscheren U منحرف شدن [خودرو]
das Fahrzeug verreißen U کج شدن [خودرو از مسیرش]
das Fahrzeug verreißen U ناگهان پیچیدن [خودرو]
technische Überprüfung {f} U معاینه فنی [خودرو]
Raser {m} U تندرو [راننده خودرو]
Autovermietung {f} U بنگاه کرایه خودرو
Autoverleih {m} U بنگاه کرایه خودرو
Klappverdeck {n} U سقف تاشدنی [خودرو]
technische Prüfung {f} U معاینه فنی [خودرو]
das Fahrzeug verreißen U منحرف شدن [خودرو]
ausscheren U ناگهان پیچیدن [خودرو]
ausscheren U کج شدن [خودرو از مسیرش]
[seitlich] ausbrechen U منحرف شدن [خودرو]
[seitlich] ausbrechen U کج شدن [خودرو از مسیرش]
[seitlich] ausbrechen U ناگهان پیچیدن [خودرو]
Verdeck {n} U سقف تاشدنی [خودرو]
Amphibienfahrzeug {n} U خودرو آبی- خاکی
Radkreuz {n} U آچار چرخ خودرو
Rolltreppen {pl} U پلکان های خودرو
Kofferraum {m} U صندوق چمدان [خودرو]
Drehkreuz {n} U آچار چرخ خودرو
Kreuzschlüssel {m} U آچار چرخ خودرو
Fernlicht {n} U نور بالا [در خودرو]
Abblendlicht {n} U نور پایین [خودرو]
Eingeschränkte Haltezone U منطقه ممنوع ایست [خودرو]
Ich möchte ein Auto mieten. U من یک خودرو می خواهم کرایه کنم.
seltsames Geräusch U صدای عجیب و غریب [در خودرو]
Autoinsasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
zünden U جرقه زدن [در شمع خودرو]
Flotte {f} U دسته ای از کشتی [یا هواپیما یا خودرو]
Fahrgemeinschaft {f} U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
eine Spritztour machen U با خودرو گردش کوتاهی کردن
in den Graben fahren U با خودرو به خندق جاده رفتن
Mitfahrgelegenheit {f} U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
eine Mitfahrgelegenheit bekommen U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
von Jemandem mitgenommen werden U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
bei Jemandem mitfahren dürfen U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
Fahrgelegenheit {f} U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
anlassen U روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
Insasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Hecktür {f} U درب عقب [خودرو شناسی]
Fahrzeuginsasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
Fahrzeuginsasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Kfz-Insasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Parkfeld {n} U جا پارک یک خودرو [اتومبیل رانی]
Kfz-Insasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
schleppen U یدک کشیدن [مثال خودرو]
Autoinsasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Insasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
Schnauze {f} [Vorderteil] U قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
Ladeklappe {f} U درب عقب [خودرو شناسی]
Heckklappe {f} U درب عقب [خودرو شناسی]
Wie viele Stunden mit dem Auto? U چند ساعت با خودرو [طول می کشد] ؟
Unbegrenzte Kilometer? U مسافت [رانندگی با خودرو] نا محدود [است] ؟
Der Wagen konnte nicht abgenommen werden. U خودرو امتحان جواز صلاحیت در جاده را رد شد.
Sie machte einen scharfen Schlenker, um einem Hund auszuweichen. U او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
einen Schlenker machen <idiom> U با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
Wo soll ich parken? U کجا می بایستی خودرو را پارک کنم؟
Tachograf {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
Rad {n} mit Einpresstiefe null U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
Tachograph {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
Fahrtenschreiber {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
Hardtop {m} , {n} U سقف سخت خودرو [که می تواند برداشته شود]
Der Verkäufer machte uns einen guten Preis für das Auto. U فروشنده قیمت خوبی برای خودرو به ما داد.
nicht ausschalten U روشن گذاشتن [خاموش نکردن] [موتور یا خودرو]
anlassen U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
Fahrtschreiber {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
Chaos {m} U اوضاع قروقاطی [گره خوردگی ] در رفت و آمد خودرو
Beim Vergleich erwies sich der Mercedes als das verlässlichere der beiden Autos. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Durcheinander {n} U اوضاع قروقاطی [گره خوردگی ] در رفت و آمد خودرو
Kilometerstand bei Abfahrt [Ankunft] U اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
Schleuserfahrzeug {n} U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Das Kfz [Kraftfahrzeug] ist gegen Diebstahl versichert. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
Verkehrschaos {n} U اوضاع قروقاطی [گره خوردگی ] در رفت و آمد خودرو
Schlepperfahrzeug {n} U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Ich habe meine Schwester engagiert, damit sie uns zum Konzert fährt [führt] . U من خواهرم را استخدام کردم ما را با خودرو به کنسرت ببرد. [در اتریش و سوییس]
Er verlor die Kontrolle über sein Auto und prallte seitlich gegen einen Baum. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Parkplatz-Party {f} [Picknick auf der Heckklappe eines Autos] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
Ich hatte ein unstillbares Verlangen nach Pommes Frites, also bin ich im nächsten Lokal eingekehrt. U من خیلی هوس سیب زمینی سرخ کرده داشتم برای همین با خودرو به نزدیکترین رستوران رفتم.
Er schneidet Gesichter. U او دهن کجی میکند.
Wie funktioniert das? U این چطور کار میکند؟
Von welchem Gleis fährt er ab? U از کدام خط [قطار] حرکت میکند؟
Bei so etwas [Da] werde ich wirklich sauer. U این من را واقعا عصبانی میکند.
Die Ausnahme bestätigt die Regel. U استثنا قاعده را ثابت میکند.
Wann ist der Laden geöffnet [geschlossen] ? U این مغازه کی باز میکند [میبندد] ؟
Um welche Zeit macht die Bank auf? U بانک ساعت چند باز میکند؟
Wann fährt der nächste Zug nach München? U قطار بعدی به مونیخ کی حرکت میکند؟
fahrdienstleiter U با سیستم کامپیوتری همه خطوط راه اهن رو کنترل میکند
Die Tagesschau U نگاه روز ، اسم روزنامه یا تلویزیون که گزارش را اهدا میکند
Kanal {m} U وسیله ای [یا کسی] که چیزی [اطلاعات] را ارسال میکند
[Verb] doch U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
Wie tickt er [sie] ? U او [مرد ] [زن] چطور [از نظر روانی] عمل میکند؟
Sei vorsichtig ! Kirschsaft macht Flecken. U مواظب باش ! آب گیلاس لکه دار میکند.
Um wie viel Uhr fährt er ab? U ساعت چند [قطار یا اتوبوس] حرکت میکند؟
Es geht. U این کار میکند. [برای مثال دستگاه]
Türsteher {m} U دربانی که درنمایش ها وغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
Rausschmeißer {m} U دربانی که درنمایش ها وغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
Achtung, vorausfahrende Kolonne! [Warnhinweis] U احتیاط کاروان در جلو حرکت میکند ! [تذکر اخطاریه ]
Die Mannschaft kommt in die zweite Runde. U این تیم به مرحله دوم [بازی] پیشروی میکند.
Regelmäßiges Training macht Herz und Lunge belastbarer. U ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
abgebrochene Worte U واژه های ناواضح و گنگ [وقتی کسی صحبت میکند]
Simulant {m} U کسی که خود را بناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
Pendler {m} U کسی که هر روز از خانه به سر کار یک مسافت را رفت و آمد میکند
etwas schwellt Jemanden U چیزی شکم کسی را پر میکند [اصطلاح مشکل وپیچیده درسطح بالا ]
Die Mannschaft stellt sich neu auf, nachdem sie die meisten ihrer Spitzenspieler verloren hat. U این تیم پس از از دست دادن بسیاری از بازیکنان درجه یک خود بازسازی میکند.
Fußballanhänger, der systematisch alle Auswärtsspiele seiner Mannschaft besucht U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
Er lässt sich von ihr vorne und hinten [nach Strich und Faden] bedienen. U او [مرد] او [زن] را وادار میکند بطور کامل برای او [مرد] پیشخدمتی کند.
gestützter Anschlag U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
Rechtsprechungsrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
[nicht kodifiziertes] Präzedenzrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
Räuber {m} U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history Forum search
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
1übernahmeersuchen
1Darauf,wofür,woran,woüber,wozu ,woüber
3فرق نميكند
0آدم باید کارش را دوست داشته باشد تا احساس خستگی نکند
0معادل کاسه چراغ خودرو در آلمانی چیست؟
0چقدر بد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com